نوشته ها
شایعترین دلایل بروز افسردگی
بررسی شایعترین دلایل بروز افسردگی
مطالعات نشان میدهند که افسردگی بیشتر وابسته به عوامل اضطرابزای متعددی است که در زندگی تجربه میشوند و اثراتشان تجمعی است. هرچه در طول زمان اضطرابهای بیشتری تجربه شوند. احتمال افسرده شدن بیشتر است. از دست دادن یک رابطه مهم به دلیل مرگ یا طلاق یکی از عوامل اضطراب اصلی است که نیاز به مراقبت قابل توجه دارد.
تنهایی یک عامل اضطرابزای فیزیکی و احساسی است. نرخ تنهایی در میان سالمندان بالاست و در میان جوانانی که دوستان نزدیکی ندارند. در حال افزایش است. از دست دادن شغل یا تهدید از دست دادن شغل یکی از منابع نگرانی مداوم است. در غیاب مهارتهای مقابله، حتی مشکلات کوچک در مسیر زندگی تبدیل به عوامل اضطرابزای محیطی میشوند.
آیا ممکن است علل افسردگی، محرکهای پنهان باشد؟
گرچه افسردگی اغلب در پاسخ به نوعی شکست بروز پیدا میکند. میتواند به طور ناگهانی و یا بدون علت واضحی نیز ظاهر شود. افسردگی حتی ممکن است در زمانی که زندگی بسیار خوب به نظر میرسد، ایجاد شود. چیزی که اغلب از ضمیر خودآگاه پنهان است، باورهای اساسی فرد در مورد زندگی و عشق و کار یا شیوه توجیه پیچوخمهای زندگی است که اغلب در خانه و در اوایل زندگی یاد گرفته میشوند.
به علاوه افراد ممکن است به اهدافی که مدتها به دنبال آن بودهاند، برسند و در نهایت به این نتیجه برسند که آن پاداش عاطفی مورد انتظار خود را دریافت نکردهاند. در چنین مواردی، افراد ممکن است احساس کنند که حق ندارند افسرده باشند و ممکن است حتی از افسرده بودن احساس شرم داشته باشند. رفتاردرمانی شناختی، بسیار در اصلاح چنین نقطه نظرات مشکلسازی موثر است.
آیا اضطراب میتواند، علل افسردگی شود؟
مطالعات نشان میدهد یک فاکتوری که همواره همراه با افسردگی است، تعداد و درجه اضطرابهای تجربه شده در زندگی است. برای مثال، فقر یکی از عوامل اضطرابزای قابل توجه و مداوم است که به آسانی قابل اصلاح نیست و به میزان زیادی با خطر افسردگی همراه است. اما بر اساس مطالعاتی که اکنون نیز در حال انجام است، نگرش فرد نقش اساسی در درک فرد از اضطراب دارد.
برخی اضطرابها برای هشیار نگهداشتن فرد ضروری است. تنها موقعیتها در میزان اضطرابی که به سیستمهای بدن انسان تحمیل میکنند، متفاوت نیستند. بلکه این موضوع بیشتر به نگرش فرد به برخی موقعیتها مانند دادن یک امتحان بستگی دارد. افرادی که اضطراب را به جای در نظر گرفتن به عنوان یک بیماری به عنوان یک چالش در نظر میگیرند، آن را در جهت مثبت به کار بگیرند. علاوه بر این، هورمونهای استرس بر روی بدن و مغز آنها اثرات منفی نخواهد داشت.
طرز تفکر چگونه میتواند بر علل افسردگی تاثیر میگذارد؟
غصه خوردن بیش از حد برای اشتباهات و تجربیات ناخوشایند، رسیدن به نتایج مصیبتآمیز تنها با یک یا دو شکست، تعمیم دادن بیش از حد با شواهد محدود همه خطاهای تفکر یا انحرافات شناختی هستند که به شدت با افسردگی در ارتباطند.
چنین تفکری مغز را در منفیبافی غرق کرده و اگر بررسی و درمان نشود، باعث شک کردن به خود و ناامیدی میشود. به علاوه مطالعات نشان میدهد که طرز فکرهای منفی مانند مصیبت جلوه دادن وقایع، واقعا فیزیولوژی بدن را تغییر میدهند. محققان دریافتهاند که این افکار واکنشپذیری نسبت به تحریکات دردناک و سطح هورمونهای کورتیزول و عوامل پیشالتهابی را در بدن بالا میبرند. پاسخ التهابی باعث تغییرات رفتاری وابسته به بیماری و افسردگی از قبیل خستگی، زمان واکنش آهستهتر، کندی شناخت و از دست دادن اشتها میشود.
آیا تجارب نامطلوب همیشه از علل افسردگی هستند؟
تحقیقات نشان دادهاند که یک ارتباط قوی بین تجربیات نامطلوب در دوران کودکی از قبیل سواستفاده کلامی یا فیزیکی یا محیط ناسالم خانه به سبب والدینی که دچار مشکلات روانی هستند و ریسک طولانی مدت افسردگی وجود دارد. مطالعات نشان میدهد که سواستفاده کلامی ریسک افسردگی را بیش از دو برابر افزایش میدهد. تجربیات نامطلوب، یک منبع قابل توجه از اضطراب هستند.
اما چه این تجربیات باعث به کارگیری منبع برای مقابله موفق شوند و چه منجر به ناامیدی شوند، بخشی از آن به فرد و بخشی به موقعیت بستگی دارد. کودکی که با سواستفاده کلامی یا فیزیکی در خانه یا مدرسه مواجه است و راهی برای فرار از این آسیب مداوم ندارد، در معرض ریسک بالایی از افسردگی قرار دارد. ممکن است موقعیتها قابل تغییر نباشند اما نگرش، تفسیر و معنای تجربیات همیشه تحت کنترل فرد هستند و میتوانند در مقابل افسردگی و دیگر اختلالات مقاومت ایجاد کنند.
کمالگرایی چگونه به علل افسردگی تبدیل میشود؟
کمالگرایی مانند یک کارنامه منفی نامحدود است. افرادی که گرفتار این مشکل هستند، نه تنها برای خود استانداردهایی بالا در نظر میگیرند، بلکه همواره منتقد خود هستند و خود را سرسختانه قضاوت میکنند. آنها بر تمام چیزهایی که میخواهند از آنها اجتناب کنند (ارزیابی منفی و شکست) تمرکز میکنند. کمالگرایی افراد را غرق در خود و پیدا کردن اشکال در خودشان میکند که این ذهنیت آنها را از چالشهای پرارزش دور میکند.
کمالگراها حتی در صورتی که یک کار را تکمیل کنند، نمیتوانند از احساس موفقیت خود لذت ببرند؛ نگرانی جدی در مورد اشتباهات منجر به احساس عدم قطعیت در مورد عملکردشان میشود. تمرکز منفی مداوم منجر به ایجاد دیدگاه منفی و شک کردن به خود و احساس عدم کفایت و بیارزشی میشود. کمالگراها در برابر افسردگی آسیبپذیرند زیرا ارزش شخص وابسته به رسیدن کامل به اهداف است، شرطی که هیچوقت به معنای واقعی محقق نمیشود.
نقش التهاب در ایجاد علل افسردگی چیست؟
شواهد روزافزونی وجود دارد که افسردگی باعث ایجاد التهاب شده و پاسخ التهابی افسردگی را ایجاد یا تشدید میکند. دانشمندان علوم اعصاب، میدانند که تقاطعهای زیادی بین مدارهای مغزی و مسیرهای التهابی وجود دارد. افکار منفی منبع دردهای روانی هستند.
مانند تمام علائم جراحت و آسیب، درد سلولهای ایمنی را تحریک میکند تا از منبع درد بکاهند و این تحریک، ایجاد التهاب میکند. اضطراب پاسخ التهابی را فعال میکند. حضور سلولهای التهابی در مغز ممکن است یکی از دلایلی باشد که داروهای ضدافسردگی در درمان شکست میخورند؛ زیرا این داروها التهاب را هدف قرار نمیدهند.
تنهایی چگونه به علل افسردگی منجر میشود؟
وجود تنهایی به بدن و ذهن به روشهای گوناگونی حمله میکند. تنهایی، خود یک اضطراب بزرگ است و با آزادسازی هورمونهای اضطراب که عملکردهای مغزی از قبیل یادگیری و حافظه را مختل میکنند، در ارتباط است. به علاوه تنهایی، ادراک فرد از تمامی انواع اضطراب را تقویت میکند. تنهایی عملکرد سیستم ایمنی را کاهش داده و منجر به التهاب، که یک مسیر شناخته شده به سوی افسردگی است، میشود.
ناراحتی عاطفی ناشی از تنهایی ما را ناراحت کرده و ناراحتی انرژی ما را کاهش داده و عملکرد تمام سیستمهای بدن را کاهش میدهد. مصاحبت و همراهی سپری قوی در برابر تمام مشکلات انسانی است و گفته میشود که تنهایی حتی از سیگار اثر مخربتری روی سلامت دارد.
با در نظر گرفتن علل افسردگی، چه اتفاقی در مغز میافتد؟
بسیاری از افراد بر این باورند که افسردگی به سبب عدم تعادل شیمیایی در مغز رخ میدهد. متخصصان توضیح میدهند که افسردگی بسیار پیچیدهتر است و اینکه افسردگی را یک بیماری مغزی که در اصل بیولوژیک است، در نظر بگیریم بینتیجه است.
به جای این تعریف، افسردگی میتواند به عنوان یک تعطیلی یا خاموشی رفتاری در پاسخ به موقعیتهای منفی طاقتفرسا که فرد روی آن کنترلی ندارد، منابع کافی برای مقابله با آن و یا حمایت کافی را ندارد در نظر گرفته شود. این پاسخ در بسیاری از عملکردهای مغز، از قبیل حافظه، کندی تفکر، ناتوانی در احساس لذت، از دست دادن اشتها و علاقه به رابطه جنسی و ادراک افزایشیافته نسبت به درد نمود دارد.
صفحه اینستاگرام مرکز فوق تخصصی مغز و اعصاب نورون اصفهان
نوبت دهی اینترنتی کلینیک تخصصی و فوق تخصصی مغز و اعصاب نورون